Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (1855 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
harness
U
اشیاء تهیه کردن
harnessed
U
اشیاء تهیه کردن
harnessing
U
اشیاء تهیه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
laying up
U
تهیه کردن سر پل دریایی تهیه سرپل ساحلی
dog down
U
بستن و جذم کردن درب محکم کردن درپوش اشیاء
purveys
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purvey
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveying
U
تهیه کردن سورسات تهیه کردن
purveyed
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveys
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purvey
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
purveying
U
تهیه اذوقه تهیه سورسات
schematize
U
بصورت برنامه دراوردن طرح یا نقشهای تهیه کردن ابتکار کردن
skeletonizer
U
تهیه کننده استخوان بندی یا کالبد چیزی تهیه کننده رئوس مطالب
pre engage
U
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
to pull off something
[contract, job etc.]
U
چیزی را تهیه کردن
[تامین کردن]
[شغلی یا قراردادی]
castellation
U
تهیه استحکامات تدافعی سنگربندی کردن مستحکم کردن
thing
U
اشیاء
procure
U
تهیه کردن
supplied
U
تهیه کردن
catering
U
تهیه کردن
processes
U
تهیه کردن
blends
U
تهیه کردن
prepares
U
تهیه کردن
prepare
U
تهیه کردن
cater
U
تهیه کردن
catered
U
تهیه کردن
supply
U
تهیه کردن
caters
U
تهیه کردن
preparing
U
تهیه کردن
supplying
U
تهیه کردن
procuring
U
تهیه کردن
administered
U
تهیه کردن
procured
U
تهیه کردن
provision
U
تهیه کردن
affords
U
تهیه کردن
procures
U
تهیه کردن
process
U
تهیه کردن
administering
U
تهیه کردن
afforded
U
تهیه کردن
afford
U
تهیه کردن
to find in
U
تهیه کردن
administer
U
تهیه کردن
provide
U
تهیه کردن
affording
U
تهیه کردن
blend
U
تهیه کردن
provides
U
تهیه کردن
administers
U
تهیه کردن
orchestrating
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
back-up
U
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back up
U
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
orchestrate
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrated
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
orchestrates
U
هماهنگ و موزون کردن ارکست تهیه کردن
valuable goods
U
اشیاء بهادار
hidden objects
U
اشیاء پنهان
prohibited goods
U
اشیاء ممنوع
equipollent
U
اشیاء هم قوه
turnery
U
اشیاء تراشیدنی
still life
U
نقش اشیاء
consumer goods
U
اشیاء مصرفی
valuable goods
U
اشیاء باارزش
odds and ends
<idiom>
U
اشیاء جوروباجور
means objects
U
اشیاء وسیله
programmes
U
برنامه تهیه کردن
extemporized
U
فورا تهیه کردن
funded
U
تهیه وجه کردن
conserve
U
کنسرو تهیه کردن
to lay in a stock
U
موجودی تهیه کردن
extemporizing
U
فورا تهیه کردن
getting
U
تهیه کردن فهمیدن
fund
U
تهیه وجه کردن
processes
U
تهیه و تولید کردن
conserves
U
کنسرو تهیه کردن
extemporizes
U
فورا تهیه کردن
prearrange
U
قبلا تهیه کردن
enable
U
تهیه کردن برای
program
U
برنامه تهیه کردن
extemporises
U
فورا تهیه کردن
conserved
U
کنسرو تهیه کردن
enabled
U
تهیه کردن برای
bill
U
تهیه کردن صورتحساب
effigy
U
تمثال تهیه کردن
preparations
U
تهیه کردن اتش
gets
U
تهیه کردن فهمیدن
extemporised
U
فورا تهیه کردن
preparation
U
تهیه کردن اتش
effigies
U
تمثال تهیه کردن
enabling
U
تهیه کردن برای
extemporize
U
فورا تهیه کردن
whomp up
U
بسرعت تهیه کردن
bills
U
تهیه کردن صورتحساب
programs
U
برنامه تهیه کردن
programme
U
برنامه تهیه کردن
extemporising
U
فورا تهیه کردن
process
U
تهیه و تولید کردن
conserving
U
کنسرو تهیه کردن
triplicate
U
در سه نسخه تهیه کردن
get
U
تهیه کردن فهمیدن
enables
U
تهیه کردن برای
quadruplicate
U
در چهارنسخه تهیه کردن
antique shop
U
فروشگاه اشیاء عتیقه
gew gaw
U
اشیاء قشنگ بی مصرف
reliquaries
U
جعبه اشیاء متبرکه
sacrilege
U
سرقت اشیاء مقدسه
reliquary
U
جعبه اشیاء متبرکه
bric a brac
U
اشیاء کهنه وعتیقه
achate
U
اشیاء خریداری شده
to draw up
U
تهیه کردن درصف اوردن
circumstantiate
U
امارات لازمه را تهیه کردن
boss
U
نقش برجسته تهیه کردن
mush
U
حریره اردذرت تهیه کردن
to raise funds
U
تهیه وجه یاسرمایه کردن
finances
U
بودجه چیزی را تهیه کردن
handwrite
U
نسخه خطی تهیه کردن
scabble
U
زمخت وناصاف تهیه کردن
bosses
U
نقش برجسته تهیه کردن
aminister
U
تهیه کردن بکار بردن
financed
U
بودجه چیزی را تهیه کردن
draft
U
تهیه کردن پیش نویس
drafted
U
تهیه کردن پیش نویس
drafts
U
تهیه کردن پیش نویس
finance
U
بودجه چیزی را تهیه کردن
financing
U
بودجه چیزی را تهیه کردن
bossed
U
نقش برجسته تهیه کردن
bossing
U
نقش برجسته تهیه کردن
to provide for old age
U
برای پیری تهیه کردن
to serve the city with water
U
اب برای شهر تهیه کردن
catchall
U
فرف یامخزن اشیاء گوناگون
plinking
U
تیراندازی تفریحی بسوی اشیاء
abandonee
U
صاحب اشیاء ترک شده
microstructure
U
ساختمان میکروسکپی اشیاء یابافت ها
finance
U
علم دارایی تهیه پول کردن
outlining
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlines
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outlined
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
outline
U
مختصر یا خلاصه چیزی را تهیه کردن
financed
U
علم دارایی تهیه پول کردن
develops
U
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
preparative
U
تدارکی مربوط به تهیه کردن چیزی
revictual
U
دوباره غذا یا خواربار تهیه کردن
munition
U
تدارکات جنگ افزار تهیه کردن
financing
U
علم دارایی تهیه پول کردن
develop
U
توسعه دادن وضعیت تهیه کردن
finances
U
علم دارایی تهیه پول کردن
phantasmagorias
U
منافر متغیر اشیاء تخیلات پی در پی ومتغیر
avoirdupois
U
اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
phantasmagoria
U
منافر متغیر اشیاء تخیلات پی در پی ومتغیر
mekeready
U
وسایل تهیه کردن فرم وصفحه بندی
mekeready
U
تهیه واماده کردن فرم وصفحه و گراور
formulation
U
تهیه جمع اوری فرمول بندی کردن
anthropopathism
U
اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
comparator
U
دستگاه اندازه گیری وسنجش وقیاس اشیاء
scrimshaw
U
اشیاء منبت کاری یا حکاکی شده زینتی
doppler radar
U
رادار تعیین کننده اشیاء ثابت و متحرک
safe deposit
U
صندوق اهن مخصوص امانت اشیاء گرانبها
finances
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
procurement
U
تهیه و انجام خدمات و اماد تدارک کردن وسایل
furnish
U
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
finance
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
financing
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
furnishing
U
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
furnishes
U
تهیه دیدن مجهز کردن دادن وسایل واماد
financed
U
درکارهای مالی داخل شدن سرمایه تهیه کردن
booking
U
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings
U
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
make
U
تهیه کردن طرح کردن
furnishing
U
مزین کردن تهیه کردن
put out
U
تهیه کردن اشفته کردن
to draw out
U
تهیه کردن طرح کردن
furnish
U
مزین کردن تهیه کردن
furnishes
U
مزین کردن تهیه کردن
To make reservations. To book seats.
U
جا تهیه کردن ( رزرو کردن )
makes
U
تهیه کردن طرح کردن
micrometer caliper
U
پرگار مخصوص اندازه گیری اشیاء خیلی ریز
false parallax
U
تغییر محل فاهری اشیاء به علت شکست نور
flea markets
U
بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
flea market
U
بازار مخصوص فروش اشیاء ارزان قیمت یادست دوم
periscopes
U
دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
periscope
U
دوربین زیر دریایی مخصوص مشاهده اشیاء روی سطح اب
map compilation
U
تهیه نقشه جدید یا جمع اوری اطلاعات جدید برای تهیه نقشه
spasur
U
سیستم اکتشاف فضایی که مخصوص کشف اشیاء سرگردان در فضای جو زمین است
shadow factor
U
ضریب مربوط بانحراف سایه در عکس هوایی برای تعیین ارتفاع اشیاء
assembly line
U
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
assembly lines
U
دستگاهی که اشیاء یا مصنوعاتی را پشت سرهم ردیف میکند تا بمحل بسته بندی برسد
fetish
U
اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
stroke writer
U
ترمینال گرافیکی برداری که اشیاء را روی صفحه بوسیله یک سری خطوط نمایش میدهد
fetishes
U
اشیاء یاموجوداتی که بعقیده اقوام وحشی دارای روح بوده وموردپرستش قرارمی گرفتند بت
projection print
U
روش تهیه نقشه یا عکس بااستفاده از روش بزرگ کردن یا کوچک کردن فیلم یک عکس دیگر چاپ تصویری
z scale
U
نوعی مقیاس خطی روی عکس هوایی مورب که برای اندازه گیری ارتفاع اشیاء به کار می رود
sprites
U
اشیاء کوچک و با وضوح بالاکه روی مانیتور بطورمستقل از متن یا گرافیک دیگرمی توان حرکت داده شوند
projection
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
projections
U
سیستم تصویر در تهیه نقشه سیستم تهیه نقشه جات
code
U
قانون بصورت رمز دراوردن مجموعه قانون تهیه کردن
conformal projection
U
نوعی سیستم تهیه نقشه بزرگ کردن یکنواخت نقشه
phototostat
U
رونوشت برداری بوسیله عکاسی دستگاه عکسبرداری ازاسناد رونوشت تهیه کردن
conceptual tool
U
وسیلهای برای کار با نظریه ها بجای کار با اشیاء
spectrozonal photography
U
عکاسی از اشیاء منتخب عکاسی از اشیای مخصوص
map
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
maps
U
نقشه برداری کردن تهیه نقشه نقشه کشی کردن
hyperfocal distance
U
مسافت بین عدسی دوربین تانزدیکترین اشیاء میدان تصویردوربین وقتی که دوربین روی فاصله بینهایت تنظیم شود
mapping
U
نقشه کشی کردن تهیه نقشه
Recent search history
Forum search
1
Potential
1
strong
1
To be capable of quoting
1
set the record straight
1
Arousing
1
pedal pamping
1
construed
1
این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1
meaning of taking law
1
Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com